صدای عشق

عاشقانه اس ام اس داستان خودمونی گوناگون

صدای عشق

عاشقانه اس ام اس داستان خودمونی گوناگون

ناله

دوستان عزیز از این پس وبلاگ ناله به روز خواهد شد و تمام تلاشش را در رابطه با  ترویج فرهنگ

عاشورا  انجام خواهد داد  واز تمام دوستانی که میتوانند در این امر کمکی بکنند درخواست میکنم مرا از لطف خود بی نصیب نگذارند


باسپاس فراوان از شما دوستان گرامی


www.nale.blogsky.com

باز این چه شورش است

باز این چه شورش است که در خلق عالم است


باز این چه  نوحه  و چه عزا و چه ماتم است



فرارسیدن ماه محرم را به تمام شیعیان جهان تسلیت عرض میکنم

شد خزان

شد خزان گلشن اشنائی


بازم اتش به جان زد جدائی


سبز یعنی در رکاب یا علی

دیدی چگونه به اسم سبز امدند سیدمان را از ما گرفتند امام مان را به اتش کشیدند و شعار کمونیستی سر دادند  اینان  همان خس خاشاک اند که روزی  همراه باد امدند و روزی همراه اب خواهند رفت  به امید سیلی که از دل مردم برخیزد 

امین

پای من

پای من جوونیتو هدر نکن دلبر من 

 باخت من کافیه تو دیگه به پای من نباز 

 توی قلب مهربونت واسه من خونه نساز 

 تویه قلب مهربونت واسه من خونه نساز  

  

من بازنده رو خوب ببین برو تنهام بزار

 من یه پائییزی ام و ولی تو چی گل بهار 

 دل به کی بستی عزیزم به من بی کس کار 

 دل به کی بستی عزیزم به من بی کس کار  

  

 قدر دنیا رو بدون لحظه هاش و هدر نکن 

 برو دو روز دنیا رو با من تموم نکن 

 من وباز با اشکای قشنگت روبه رو نکن  

من وباز با اشکای قشنگت روبه رو نکن  

 

اخه من خودم ته راه و دیدم سیاهی 

 اخر این همه عشق عاشقی تباهیه  

انگاری تو تنگ این دنیا جای یه ماهیه  

انگاری تو تنگ این دنیا چای یه ماهیه

سخت است

وقتی که دیگر نبود
من به بودنش نیازمند شدم
وقتی که دیگر رفت
من به انتظار آمدنش نشستم
وقتی که دیگر نمی‌توانست مرا دوست بدارد
من او را دوست داشتم
وقتی که او تمام کرد
من شروع کردم
وقتی که او تمام شد
من آغاز کردم
چه سخت است تنها متولد شدن
مثل تنها زندگی کردن است
مثل تنها مردن

بخشش

دیروز یه حرفی زدم که فکر کنم دل کسی با این حرفم شکست ناراحت شد میخوام دوباره ازش معذرت بخوام و امیدوار باشم من و ببخشه  من و ببخش ای کسی که دلت و شکستم

ایدطون مبارک

سلام عیددتوووون مبارک  عیدتون مبارک پس چی شد عیدتتتون مبارک

امار

دیروز برای اولین بار بازدید وبلاگم به صفر رسید حتی یه نفر به من نگاه هم نکرد حتی خودم هم دیگر به خودم سر نمیزنم بد روزگاریست

روزی امار بازدید وبلاگم به مرز 100 بازدید در یک روز رسید اما حالا...

مناجات

بغض سنگینی گلویم را می فشارد

میخواهم فریاد بزنم اما حاصلش چیست؟

مرا در این قفس زندانی کرده اند

خدایا تو خود می دانی چقدر تنهایم 

چرا در خلوت تنهایهایم کسی نیست

چرا کسی نیست که مرا دلداری دهد

یک عمر غمخوار دیگران بودم

حال که محتاج غمخوارم همه مرا پس زده اند

خدایا دوستت دارم به اندازه شبایی که تو فکر من بودی و من غافل از تو

خدایا به اندازه  عرش ملکوتیت دوستت دارم

خدایا هر وقت هیچ فریاد رسی ندارم تو را میخوانم

روزی البوم گذشته ام را ورق میزدم جای پای تو در کنار جای پایم بود

اما در ای اواخر فقط جای پای خودم را دیدم

به من گفتی دقت کن دیدم براستی ان جای پای تو بود وقتی در سختی ها مرا به دوش کشیده بودی.

تو کز ...

تو کز لطافت بهار لبریزی

چرا اینقدر پس کرم میریزی

مگر دوستم نداری دلبر من

چرا دائم در فکر گریزی


من و با یک نگاهت رام کردی

مرا پر جوش پخته خام کردی

مگر کار تو چیست که این چنینی

تو نرگس ماندی مرا هم سام کردی


به تو گفتم که شیرینی به چون قند

مرا گفتی به اندرز گویی پند

بگفتم با خودم تو عارفی خب

ولی تو زیرکیو تو امان زند




جومونگ قسمت بیستم تا 30

 

وجومونگ اغاز شد

 

 

 

 

 

وسپس عاشق شد 

شد یه عشق جاوید

مجنون و لیلی برد

از دل ایرانی

وبتدریج ارام

شد خودش اسطوره

رستم و زال و برد به ته  کوره

مگه رستم چه کم  از او دارد

او که هست بیگانه

ما تبر برداشته  میزنیم بر ریشه

رسنم کم کم رود از فکر و اندیشه

بعد چند وقت که گذشت

اسم او را ببرد هر بچه

روی کیف و دفترش

عکس جومونگ بسته

خوب فکرش را با جومونگ خوش کردیم

فردوسی را کشتیم  ریشه را خشک کردیم

ما تمدن داریم  رستم و سهراب را

اما افسوس که این ریشه را برکندیم


قسمت بیست تا 30

جومونگ قسمت اول تا بیستم

و جومونگ اغاز شد

مثل یک بیگانه 

دم هر خانه رفت

در زد و رفت داخل

ما سلامش کردیم او به ما لبخند زد

ما بزرگش کردیم  او به ما پوزخند زد 

و جومونگ اغاز شد 

شد یه خنجر از پشت

ما به او رحم کردیم

ولی او مارا کشت

ما هرشب در خانه منتظر می ماندیم 

اما او می امد هر هفته به هفته

وقتی که می امد  می نشستیم پیشش

ما موش او یک مار    ما ندیدیم نیشش

ساعتی که او بود  اهل خانه مسرور

ولی وقتی می رفت  اهل خانه کور کور

وجومونگ اغاز شد





میتوان احساس کرد

در لابه لای برفها

در خش خش رو  برگها

روی ذره ای ز اب روی نرم ابرها

میتوان احساس کرد

نام زیبای تو را

میتوان ابراز کرد  عشق والای تورا

نه همش نام تو را

نه همش حس تو را 

نه همش بوی تورا

میتوان احساس کرد رنگ زیبای خدا

میتوان احساس کرد

میتوان احساس کرد