صدای عشق

عاشقانه اس ام اس داستان خودمونی گوناگون

صدای عشق

عاشقانه اس ام اس داستان خودمونی گوناگون

هزار پا

پیر زنی بود که از دور می امد تا مرا دید گفت وای یه هزار پا میزاری پاهات و بشمرم  ۱ ۲ ۳ ... نه  

 

بابا ۲۰ تا هم پا نداری ولی بهت میگن هزار پا خالی بند . 

 

مردی بود گوشه خیابان تا مرا دید وای یه هزار پا میزاری پاهات وبشمرم ۱ ۲ ۳ ... ای بابا تو به زور  

 

۳۰ پا داشته باشی واسه خودت خوب اسم در کردی. 

 

از خدا خواستم تا به من هزارتا پا بده   خدا هم داد   . حالا یه هزار پا شدم . 

 

دختر کوچکی از دور می امد تا به من رسید گفت وای هیولا از دور فکر کردم هزارپایی. 

 

اکه خوندی و نظر ندادی هزارپا  بره تو جونت

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد