من از تنهایی بیزارم ولی تنهای تنهایم
بیا برگرد گل نازم بزار لب روی لب هایم
بیا مرهم بشو ای گل بشین بر روی زخمهایم
از ان روزی که تو رفتی دیگه تنهای تنهایم
تو این شبها که تو نیستی شده گریه فقط شامم
بیا برگرد گل نازم بزار لب روی لب هایم
شبا تا صبح به یاد تو نیاید خواب به چشمهایم
بیا برگرد گل نازم من از تنهایی بیزارم
این شعر و به همه اونای که یکی رو از دست دادند که تکیه گاهشون بود تقدیم میکنم
به امیدی که بازم همدیگر و ببینن
شاید ناراحت شی ازم وقتی اینو بهت بگم اما یا تو لایق اون نبودی یا اون لایق تو
واسه ی همه ی آدمکا تو این دنیا یک نفر وجود داره و اونی که دوسش داشتی اون یک نفر برای تو نبوده من به این اعتقاد دارم
اما هیچوقت نترس زندگی پر از ترسه اگه بخای عقب بکشی غافله ی بازیه زندگیو برای همیشه باختی
برو جلو و با ترس مقابله کن نذار با یه شکست تنهایی رهات نکنه
مرسی که بهم گفتی
منم تاحالا خیلی درد تور.و کشیدم و خیلیم با ترسهام مقابله کردم نمی گم موفقم اما حداقل پشیمون نیستم که چرا اون کارو نکردم
واسه من دیگه ناراحتی معنا نداره
بیخیال دنیا شدم جوک میخونم شعر میخونم شعر میگم
به کسی کاری ندارم هنوزم اون کسی که بتونم خوشبختش کنم و پیدا نکردم اگه پیداش کنم دستش و میگیرمو با خودم میبرمش اسمون
(یه وقت فکر نکنی مکشمش ها نه میبرمش تو اسمون عشق اونجایی که همه عاشق هم هستند