صدای عشق

عاشقانه اس ام اس داستان خودمونی گوناگون

صدای عشق

عاشقانه اس ام اس داستان خودمونی گوناگون

بیا برگرد

دلم و دادم تو دستات من دو دستی

تو نامردی نکردی و زدی او نو شکستی 

اگه قرار نبود که مال من باشی همیشه  

چرا پس اومدی تیشه زدی به برگ و ریشه 

دلم از با تو بودن همیشه شاد بودش 

دل من باغ بود دل تو مثل رودش 

بیا برگرد که این باغ دلم  خشکید و پِِِِژمرد 

بیا برگرد دلم با رفتنت هی غصه میخورد 

بیا برگرد بشو مرهم برایم  

بیا برگرد تو باش اهل و عیالم 

بیا شیرین که من فرهاد میشم  

نرو با خسرو که من  پیر میشم

نظرات 1 + ارسال نظر
sanaz یکشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 05:58 ب.ظ http://alone111.blogsky.com

سلام مهیار

خوبی؟!

کجایی خبری ازت نیست!!

بازم که حرف از نا امیدی زدی؟!

دنیاتو نا امید نکن وگرنه خسته وبی حال میشی چون روحت بی قرار و خسته شده

دیگه نبینم از غم و اندوه بگیا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد