-
باز این چه شورش است
پنجشنبه 26 آذرماه سال 1388 20:50
باز این چه شورش است که در خلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است فرارسیدن ماه محرم را به تمام شیعیان جهان تسلیت عرض میکنم
-
شد خزان
چهارشنبه 25 آذرماه سال 1388 16:23
شد خزان گلشن اشنائی بازم اتش به جان زد جدائی
-
عشق واقعی
سهشنبه 24 آذرماه سال 1388 20:57
-
سبز یعنی در رکاب یا علی
شنبه 21 آذرماه سال 1388 22:51
دیدی چگونه به اسم سبز امدند سیدمان را از ما گرفتند امام مان را به اتش کشیدند و شعار کمونیستی سر دادند اینان همان خس خاشاک اند که روزی همراه باد امدند و روزی همراه اب خواهند رفت به امید سیلی که از دل مردم برخیزد امین
-
پای من
چهارشنبه 18 آذرماه سال 1388 14:50
پای من جوونیتو هدر نکن دلبر من باخت من کافیه تو دیگه به پای من نباز توی قلب مهربونت واسه من خونه نساز تویه قلب مهربونت واسه من خونه نساز من بازنده رو خوب ببین برو تنهام بزار من یه پائییزی ام و ولی تو چی گل بهار دل به کی بستی عزیزم به من بی کس کار دل به کی بستی عزیزم به من بی کس کار قدر دنیا رو بدون لحظه هاش و هدر نکن...
-
سخت است
یکشنبه 15 آذرماه سال 1388 15:37
وقتی که دیگر نبود من به بودنش نیازمند شدم وقتی که دیگر رفت من به انتظار آمدنش نشستم وقتی که دیگر نمیتوانست مرا دوست بدارد من او را دوست داشتم وقتی که او تمام کرد من شروع کردم وقتی که او تمام شد من آغاز کردم چه سخت است تنها متولد شدن مثل تنها زندگی کردن است مثل تنها مردن
-
بخشش
یکشنبه 15 آذرماه سال 1388 15:09
دیروز یه حرفی زدم که فکر کنم دل کسی با این حرفم شکست ناراحت شد میخوام دوباره ازش معذرت بخوام و امیدوار باشم من و ببخشه من و ببخش ای کسی که دلت و شکستم
-
ایدطون مبارک
شنبه 14 آذرماه سال 1388 22:05
سلام عیددتوووون مبارک عیدتون مبارک پس چی شد عیدتتتون مبارک
-
امار
شنبه 14 آذرماه سال 1388 00:30
دیروز برای اولین بار بازدید وبلاگم به صفر رسید حتی یه نفر به من نگاه هم نکرد حتی خودم هم دیگر به خودم سر نمیزنم بد روزگاریست روزی امار بازدید وبلاگم به مرز 100 بازدید در یک روز رسید اما حالا...
-
مناجات
شنبه 14 آذرماه سال 1388 00:26
بغض سنگینی گلویم را می فشارد میخواهم فریاد بزنم اما حاصلش چیست؟ مرا در این قفس زندانی کرده اند خدایا تو خود می دانی چقدر تنهایم چرا در خلوت تنهایهایم کسی نیست چرا کسی نیست که مرا دلداری دهد یک عمر غمخوار دیگران بودم حال که محتاج غمخوارم همه مرا پس زده اند خدایا دوستت دارم به اندازه شبایی که تو فکر من بودی و من غافل از...
-
تو کز ...
پنجشنبه 12 آذرماه سال 1388 18:43
تو کز لطافت بهار لبریزی چرا اینقدر پس کرم میریزی مگر دوستم نداری دلبر من چرا دائم در فکر گریزی من و با یک نگاهت رام کردی مرا پر جوش پخته خام کردی مگر کار تو چیست که این چنینی تو نرگس ماندی مرا هم سام کردی به تو گفتم که شیرینی به چون قند مرا گفتی به اندرز گویی پند بگفتم با خودم تو عارفی خب ولی تو زیرکیو تو امان زند
-
جومونگ قسمت بیستم تا 30
پنجشنبه 12 آذرماه سال 1388 18:30
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 وجومونگ اغاز شد وسپس عاشق شد شد یه عشق جاوید مجنون و لیلی برد از دل ایرانی وبتدریج ارام شد خودش اسطوره رستم و زال و برد به ته کوره مگه رستم چه کم از او دارد او که هست بیگانه ما تبر برداشته میزنیم بر ریشه رسنم کم کم رود از فکر و اندیشه بعد چند وقت که گذشت اسم او را...
-
جومونگ قسمت اول تا بیستم
یکشنبه 1 آذرماه سال 1388 02:50
و جومونگ اغاز شد مثل یک بیگانه دم هر خانه رفت در زد و رفت داخل ما سلامش کردیم او به ما لبخند زد ما بزرگش کردیم او به ما پوزخند زد و جومونگ اغاز شد شد یه خنجر از پشت ما به او رحم کردیم ولی او مارا کشت ما هرشب در خانه منتظر می ماندیم اما او می امد هر هفته به هفته وقتی که می امد می نشستیم پیشش ما موش او یک مار ما ندیدیم...
-
میتوان احساس کرد
یکشنبه 1 آذرماه سال 1388 02:32
در لابه لای برفها در خش خش رو برگها روی ذره ای ز اب روی نرم ابرها میتوان احساس کرد نام زیبای تو را میتوان ابراز کرد عشق والای تورا نه همش نام تو را نه همش حس تو را نه همش بوی تورا میتوان احساس کرد رنگ زیبای خدا میتوان احساس کرد میتوان احساس کرد
-
عشق
یکشنبه 1 آذرماه سال 1388 02:22
هیچ حرف نباید گفت هیچ حرف نباید زد تا اخر این مجلس باید فقط فکر کرد فکر کرد چرا زنده است فکر کرد چرا خوابه فکر کرد چرا دنیا به عشق پدیداره
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 26 آبانماه سال 1388 22:13
-
روشن است
پنجشنبه 21 آبانماه سال 1388 16:54
روشن است آتش درون شب وز پس دودش طرحی از ویرانه های دور. گر به گوش آید صدایی خشک: استخوان مرده می لغزد درون گور. دیر گاهی ماند اجاقم سرد و چراغم بی نصیب از نور. خواب دربان را به راهی برد. بی صدا آمد کسی از در، در سیاهی آتشی افروخت. بی خبر اما که نگاهی در تماشا سوخت. گر چه می دانم که چشمی راه دارد بافسون شب، لیک می بینم...
-
تولدت مبارک
یکشنبه 17 آبانماه سال 1388 17:38
امروز تولد یه دوسته خیلی خوب بود تولدش و بهش تبریک میگم تولدت مبارک دوست خوب من تا صد سال با افتخار زندگی کنی نه هزار سال بدون افتخار ایشا... خوشبخت بشی
-
بشر
یکشنبه 17 آبانماه سال 1388 01:02
بشر یک بودن است و «انسان » یک شدن.
-
زمزمه
پنجشنبه 14 آبانماه سال 1388 00:26
انقدر نام تو را زیر لبم زمزمه کردم لب من سوخت ولی نام تورا توبه نکردم
-
درد بزرگ
پنجشنبه 14 آبانماه سال 1388 00:22
سردردهایم امروز شدت گرفت تا جایی که سرم را به دیوار کوفتم سرم شکست دیوار خونی شد مثل یه کیک سفید که با سس توت فرنگی تزیین شده خنده ام گرفت خیلی خندیدم سر دردم یادم رفت ولی سوزش جای زخم رو سرم خودش یه درد یه در خیلی بزرگتر خیلی بزرگتر
-
خدایا
شنبه 9 آبانماه سال 1388 00:50
خدایا فاصله ات تا من خودت گفتی که کوتاهه از اینجا که من ایستاده ام چقدر تا اسمون راهه
-
عاموظش ظبان فرانصوی
جمعه 8 آبانماه سال 1388 20:31
سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام به اندازه دلهای بزرگتون به اندازه ی مهربونیتون به اندازه اسمون شب کویر که پر از ستاره است به اندازه تمام پلانکتون های اقیانوس اطلس به اندازه ی تمام موهای سر حسن کچل به اندازه نظراتتون تو وبلاگم میخوام یه خبر خوب به همتون بدم مریم خانوم دوست خوبم میخواد تون وبلاگش اموزش زبان...
-
راز خوشبختی
چهارشنبه 29 مهرماه سال 1388 17:55
تاجری پسرش را برای اموختن راز خوشبختی نزد خردمندی فرستاد پسر جوان چهل روز تمام در صحرا راه رفت تا اینکه سر انجام به قصری زیبا بر فراز کوهی رسید مرد خردمندی که او در جستجویش بود انجا زندگی میکردی به جای اینکه با یک مرد مقدس روبه رو شود وارد اتاقی شد که جنب جوش فراوانی در ان به چشم میخورد فروشندگان وارد و خارج میشدند...
-
دوست دارم لبالب
سهشنبه 28 مهرماه سال 1388 21:23
دوست دارم لبالب میسوزه عشقم از تب پرمیشم از اسم تو هر ثانیه هر شب
-
شام اخر
دوشنبه 27 مهرماه سال 1388 17:35
لئوناردو داوینچی هنگام کشیدن تابلوی شام اخر دچار مشکل بزرگی شد ک می بایست نیکی را به جای عیسی و بدی را به شکل یهودا از یاران مسیح که هنگام شام تصمیم گرف به او خیانت کند تصویر میکرد کاتر را نیمه تمام رها کرد تا مدل های ارمانیش را پیدا کند روزی در یک مراسم همسرایی تصویر کامل مسیح را در چهره یکی از ان جوانان همسرا یافت...
-
!!۱
دوشنبه 27 مهرماه سال 1388 17:05
این دو تا عکس لب یه کار حرفه ای فتو شاپ بود دلم نیومد نزارمشون هیچ نوع قصد سوء از این کار ندارم فکر بد نکنیدا !!!!
-
لب فانتزی۲
دوشنبه 27 مهرماه سال 1388 16:59
www.bestpic.ir
-
لب فانتزی
دوشنبه 27 مهرماه سال 1388 16:46
www.bestpic.ir
-
من مستم
دوشنبه 20 مهرماه سال 1388 20:43